روزبه آذر نوازنده گیتار و آهنگساز سبک فلامنکو است. وی سال 1359 در مشهد متولد شد و از سال 1367 و از سن 8 سالگی شروع به فراگیری موسیقی ایرانی زیرنظر اساتیدی همچون: رضا درمان، امیر مشیر فلسفی، فرامرز شُکرخواه نمود و سپس به فراگیری گیتار فلامنکو از سال 1373 زیرنظر منصور رسا و فراگیری اصول هارمونی و آهنگسازی زیرنظر دکتر محمد حقگو مشغول شد. در سال 84 به هند رفت و به مدت یکسال به تحقیق در مورد اصول و مبانی موسیقی شرق در هندوستان پرداخت.
از سوابق تدریس او میشود به تدریس گیتار فلامنکو در آموزشگاههای موسیقی نیما، یگانه، آوا، نیریز و انجمن موسیقی خراسانرضوی اشاره نمود. وی علاوه بر تدریس، کنفرانسهای پژوهشی با موضوعات: تاریخ موسیقی فلامنکو در آمفی تئاتر گلبانگ، تاریخ موسیقی فلامنکو و سبکشناسی در دانشگاه فردوسی مشهد، نشست نقد و بررسی آلبوم موسیقی جان به رنگ نارنج داشته است.
آذر از سال 1379 گروه فلامنکو خود را تشکیل داد. وی کنسرتهای بسیار زیادی را در نقاط مختلف ایران و جهان ازجمله دانشگاه پونا هند، تهران، مشهد، اصفهان، گرگان، بیرجند و… اجرا کرده است. از فعالیت وی در بخش ارکسترال نیز میتوان از سرپرستی بخش گیتار ارکستر نیما، اجرا همراه با گروه کر نیما، ارکستر سمفونیک صدا و سیمای ایران در تالار وحدت تهران و ارکستر سمفونیک رودکی در تالار وحدت تهران نام برد. وی علاوه بر موسیقی فلامنکو، تجربه ساخت آهنگ برای فیلم کوتاه «crl=17mm»، ساخت و اجرای موسیقی برای تئاتر «یرما»، ساخت موسیقی انیمیشن کوتاه «پاپلی»و… را داشته است.
از دیگر افتخارات وی میتوان به دو اجرا در سفارت اسپانیا در تهران، اجرای موسیقی فلامنکو در سفارت برزیل در تهران، داوری جشنواره موسیقی استان خراسان سال82، داوری اولین فستیوال موسیقی جوان استان خراسانجنوبی در سال 85 و عضو افتخاری ارکستر سمفونیک صدا و سیمای و ارکستر سمفونیک رودکی تهران را نام برد.
وی در کارنامه خود شرکت در فستیوال موسیقی کلکته را نیز دارد.
وی تاکنون دو آلبوم به نامهای جان به رنگ نارنج (شامل: هفت ترک با نامهای انگشتان کشيده، ليبرتانگو، گمشده، خون بهاي ماتادور، براي تو، مرثيهاي براي خودمان و سايه و خاکستر) و سبز چشمانش بنفش صدایش (در هفت قطعه با نامهای والس آفتاب، چون روزهای آخر پاییز، غم غربت، یازده روز، سوم شخص دایم، بارانهای پونا، سبز چشمانش بنفش صدایش) منتشر نموده است.
دکتر محمد حقگو بنيانگذار ارکستر سمفونيک رودکي متعلق به تالار وحدت درباره آلبوم جان به رنگ نارنج میگوید: در آلبوم «جان به رنگ نارنج» به موازات زيبايي آهنگسازي با تکنيکهاي نوازندگي روبهرو هستيم. دو مقوله در اين اثر جالب توجه است که يکي مربوط به فرهنگ موسيقايي اثر بوده که از تمدني ديگر ورود يافته ولي مشترکاتي با فرهنگ موسيقايي ما دارد. از طرف ديگر شنونده اين اثر با فرمهايي از موسيقي فلامنکو روبهرو ميشود که آشنايي چنداني با آن نداشته و آهنگساز بايد در ابتدا ايجاد آشنايي براي مخاطب کند. وي با اشاره به نوع استفاده از سازهاي مختلف در اين اثر میگوید: اين اثر به دستمايههاي کمنظيري دستيافته است.
در ادامه برآن شدیم تا ضمن آشنایی بیشتر با این هنرمند توانا و موسیقی فلامنکو، گفتگویی با وی داشته باشیم.
• جناب آذر بهعنوان اولین سوال، از تشکیل گروه و اجرای کنسرتهای خودتان توضیحاتی را بفرمایید؟
اولین کنسرتم سال 79 بود. اما قبل از آن با استاد منصور رسا در دانشگاه علوم پزشکی چند قطعه رو همنوازی اجرا کرده بودم. اولین گروهی که تشکیل دادم سال 77 با آقای علی بهرامی (نوازنده گیتار و کاخون) و آقای امیر سلامی (نوازنده پرکاشن) بود و بعدها آقای حسین افشاریان (نوازنده فلوت) و آقای عظیم حسنپور (نوازنده طبلا) به گروه اضافه شدند.
بعد تشکیل گروه به سراغ اجراها در شهرهای مختلف – با اینکه خیلی هم سخت بود- رفیتم. در آن زمان همزمان چهار کنسرت اجرا میشد مثلاً عصار، اصفهانی، من و … من آنموقع تنها 20 سال داشتم و این موضوع که در 100 متر آنطرفتر کنسرت عصار برگزار میشد برای من بسیار استرسزا بود. چون عصار در اون زمان واقعاً اسم بزرگی بود، اما سالن من هر سه شب پر شد.
به هر حال کنسرتها را ادامه میدادیم حتی در بیرجند هم کنسرت دادیم. بیشتر با پرکاشن آهنگها را اجرا میکردیم و قطعات طوری تنظیم شده بود که برای مخاطب گوشنواز باشد. در آن مقطع زمانی، زمان کاخون (ساز پرکاشن فلامنکو) نبود چون ساز تازه واردی بود. کسی اصلاً کاخون را نمیشناخت تا حدی که با باند صوتی اشتباه میگرفتند! به هر حال مجبور شدیم که کاخون بسازیم و اجرا کنیم و بعد از مدتی توانستیم خواننده به گروه اضافه کنیم. در نهایت، بنا به دلایلی گروه از هم پاشید.
• از آلبوم جان به رنگ نارنج و روند ساخت آن بگویید و اینکه ایده این آلبوم از کجا شروع شد؟
کار من زمانی کلید خورد که با آقای عظیم حسنپور برخورد کردم. موسیقی کلاسیک هند نظرم را جلب کرد و توانستم روابطی بین موسیقی هند با موسیقی فلامنکو پیدا کنم و وجوه مشترک در ضرب شماری در موسیقی هند و فلامنکو را متوجه شوم. سال 84 به هند رفتم و از گیتار کمی دور شدم بهطوری که در روز کمتر تمرین داشتم و بیشتر به شنیدن موسیقیها میپرداختم و این شنیدنها روی ذهن موسیقی و هنری فرد خیلی تأثیرگذار است. من به هند رفتم به قصد شنیدن موسیقی یک کشور، که دنبال موسیقی هند بگردم و بفهمم چگونه ساز میزنند و با چه تصوری زندگی میکنند و این موسیقی چهطور در زندگی آنها نمود پیدا کرده است؟ آن هم بدون ضبطکردن صدا و فقط با شنیدن موسیقی هند. وقتی موسیقی کلاسیک هند را گوش میدهید و بعد بیایید در هرجای ایران یا هر جای دنیا دیگر معنی ندارد و تنها زمانی معنادار میشود که یک فرد هندی را با کلاه کج و صورت خسته و… مجسم کنید و بعد غزلهای هندی شکل دیگری پیدا میکنند و واقعاً تبدیل میشوند به یک جادو. آن وقت است که متوجه میشویم که چهقدر جغرافی بر موسیقی تأثیرگذار است، مثلاً صدای ساز رباب که منسوب به افغانستان است را در نظر بگیرید. طبیعت افغانستان را نشان میدهد چون آن منطقه کوهستانی و سرد است و صدای رباب هم لخت و سرد است و یا ملودی مخصوص شمال ایران، ملودیهای شادی هستند و…. اقلیم، جغرافیا، جنگهای تاریخی اینها همه مواردی هستند که بر موسیقی تأثیر میگذارند. در آن یکسال من با غزل هند، نوع موسیقی هند نه اینکه فرا بگیرم، اما شنیداری، آشنا شدم. بعد یکسال به ایران برگشتم و هیچ کار نکردم و فقط به تنهایی تمرین کردم، خودم و خودم. نمونهاش کنسرت سال 86 بیرجند که تکنوازی اجرا کردم. بعد از مدتی آرام آرام شروع کردم به ضبط آلبوم. آلبوم جان به رنگ نارنج 8 تا 9 ماه کار ضبطش طول کشید. چون بهعنوان یک موسیقی اینسترومنتال (بیکلام) به تنهایی همه لاینهای آنرا آهنگسازی، تمرین و اجرا میکردم.
برای نواختن طبلا در آلبوم از آقای عظیم حسنپور دعوت کردم. بعد از آشنایی با آلبوم ایشان به من گفتند: شما شخصی بهنام حبیب حاصل را میشناسید؟ و من گفتم: خیر. خلاصه بهدنبال استاد حبیب حاصل گشتم و بعد پیداکردن ایشان در یک خیاطی در خواجه ربیع مشهد، دیدم که یک پیرمرد هندی در حال هارمونیه زدن و غزل خواندن است. بعد گوشدادن هارمونیه متوجه شدم که غزلها را دقیق و درست میخوانند. دقیقاً موسیقی اورجینال هندی. حبیب حاصل یک هندی که 25 الی 30 سال بود که به ایران آمده بود که زندگی ایشان بسیار عجیب است. نوازنده و خواننده هستند. در نهایت در قطعه سایه و خاکستر از آقای حبیب حاصل استفاده کردم و اولین غزل را ایشان خواندند. در آن آلبوم، کمانچه را آقای صمد برقی، طبلا را آقای عظیم حسنپور و تمام لایههای گیتار را خودم اجرا کردم.
• آلبوم سبز چشمانش بنفش صدایش، چطور ساخته شد؟
پس از اتمام آلبوم جان به رنگ نارنج دیگر کاری بهصورت گروهی انجام ندادم. من برای کارهایم نوازنده تربیت میکنم یعنی از یک نوازنده معمولی، نوازندهای برای کارهای خودم میسازم تا اینکه بخواهم از یک نوازنده معروف استفاده کنم. بعد از مدتی و از سال 88 به فکر تشکیل مجدد گروهی افتادم. ابتدا گروه را با گیتار و پرکاشن تشکیل دادم و از افرادی که واقعاً علاقهمند به موسیقی بودند (که اسپانیاییها به این افراد آفیسیانادو میگویند) در این گروه استفاده کردم. در ادامه یک نوازنده باس به گروه اضافه شد که بنا به دلایلی نتوانست با گروه بماند بنابراین در صدد پیداکردن نوازنده باس دیگری شدم الان هم با گروه کار میکنند آقای روزبه زورچنگ. پرکاشن هم آقایان ایمان نظیفی و رضا ابو اجرا میکردند، که آقای نظیفی هم از گروه جدا شدند.
در این فاصله چون موسیقی بالکان را خیلی دوست داشتم و در همین زمینه آقای سهیل نفیسی (خواننده و نوازنده گیتار) سازنده سازی را به من معرفی کردند بهنام آقای هومن نصری که لاعود میساختند. آقای نصری لاعودی را برایم ساختند و به نوعی به من هدیه دادند. لاعود در موسیقی پرتغال و فادو استفاده میشود و در ارکسترهای فلامنکو نیز کاربرد دارد و بیشتر برای رقصهایی مثل سوییانا استفاده میشود.
مدت تقریباً دو سال با لاعود کار کردم و چون از بچگی تار میزدم، دستم روی مضراب میرفت. قطعهای بهنام سوم شخص دائم در آلبوم سبز چشمانش بنفش صدایش با لاعود کار شده است. آرام آرام همه چیز دست به دست هم داد و شاکله گروه شکل گرفت. بنابراین اقدام به اجرای کنسرت که همگی آثار خودم بود؛ در جاهای مختلف از جمله مشهد، تهران، گرگان، بیرجند و…کردیم. سال 92 در فسیتوال کلکته بهنام SONG OF SOUL که نوازندگان قهاری هم از اقسی نقاط دنیا آمده بودند، شرکت کردم. بعد از آن یک گیتاریست بهنام محمدحسین مصباحی به ما اضافه شد که از شاگردان قدیم و خوش ذائقه من بود. که ایشان گیتار دوی (دوم) من را میزدند و هنوز هم میزنند.
بعد اینکه گروه کاملاً شکل گرفت شروع کردیم به بستن آلبوم دوم.
آلبوم دوم را با نوازندگان استیج کار کردیم. نوازندگان استیج کمی با نوازندگان استودیو متفاوتند. نوازندگان استودیو کاملاً کوان تایم هستند یعنی ضربها را دقیق میشناسند و پیچیدهترین ضربها را در میآورند و بر روی کار پیاده میکنند. به هر ترتیب شروع کردیم به ضبط آلبوم و بعد آقای علی فربدنیا نوازنده کلارینت به ما ملحق شد و آلبوم سبز چشمانش بنفش صدایش را ضبط کردیم. رکورد آلبوم سه ماه طول کشید و سال 93 منتشر شد. در این آلبوم آقایان محمد حسین مصیاحی، روزبه زورچنگ، رضا ابو، ایمان نظیفی، امیر اسلامی، علی فربد نیا، محمدجوادسامنژاد، رامین برمر و خانم شادی تدبیری من را یاری کردند.
• اگر نگاهی به اسامی قطعات در هر دو آلبوم شما بیندازیم متوجه اسامی بسیار متفاوت این قطعات میشویم. آیا نامگذاری این قطعات علت خاصی داشته است؟
لزوماً اینگونه نبوده ولی مثلاً اسمی مثل سوم شخص دائم کاملاً اتفاقی و در حاشیه یکی از کنسرتها اتفاق افتاد. یا قطعه دیگر بهنام یازده روز که در فرم سولئا ساختم روزهایی بود که پدرم سکته مغزی شدیدی کرده بودند و در آن ازدحام جمعیت بخش مغز و اعصاب بیمارستان قائم و در آن حال و هوا، من یازده روز آنجا بودم و این قطعه در روزهای بسیار سختی شکل گرفت. وقتی در بخش مغز و اعصاب هستید و مشکلات مردم بستری در آن را که میبینید و بعد از آن محیط بیرون میآیید، میبینید که مردم در بیرون بیمارستان زندگی عادی خودشان را میکنند، و اینجاست که با دنیایی روبرو میشوید که کاملاً جدید است و این قطعه با این ذهنیت ساخته شد. قطعه آخرین روزهای پاییز هم براساس شعر مرحوم رضا بروسان است.
یک پلک سرمه ریخت که بیدل کند مرا
گـیسو قصیـده کـرد کـه خـاقانیام کنـد
دستـم چـقدر مانـده به گـلهای دامنت؟
دسـتـم چـقدر مانـده خـراسانیام کـند؟
میترسم آنکه خـانه به دوش همیشگی!
گـلشهـرِ گـونـههای تـو افـغـانیام کـنـد
در چـتـرهـای بـسـتـه هـوا آفتابی اسـت
بــگـذار چـتـر بـاز تـو بــارانـیام کـنـد
چـون بـادهـای آخـر پـاییـز خـستـهام
ایکـاش دکـمـههای تـو زنـدانیام کند
این اشکها به کشف نمک ختم میشوند
این گریه میرود که چـراغانیام کنـد
بخش اول این شعر بینهایت حیرتانگیز است. قطعه سبز چشمانش بنفش صدایش سال 93 براساس شعری از فردریک لورکا با نام نغمه خوابگرد که احمد شاملو ترجمه کرده است و شعر بسیار زیبایی است، ساختم.
سبز تویی که سبز میخواهمت
سبـز باد و سبـز شاخهها….
در فرهنگ اسپاینایی به افراد میگویند سبزپوست یا همان سبزه ما ایرانیها. سبزه به شدت در اشعار اسپانیایی اروتیک است. بنفش هم همان جیغ بنفش است. این قطعه که بسیار شاد هم بهنظر میرسد باز هم در روزهای بسیار سخت دیگر من شکل گرفت بهخصوص بخش اولش.
• این آلبوم ادامه جان به رنگ نارنج است؟
به هیچ وجه. اصلاً این دو آلبوم به هم ربط ندارند. انسانها همواره در حال تغییرند و من هم از این قاعده مستثنی نیستم. تغییر من، تغییر آلبومهای من را بهدنبال دارد و قاعدتاً این دو آلبوم با هم تفاوتهای زیادی دارد… ادامه دارد