ابوذر یا ابوذرجمهر یا بزرجمهر نام آشنا برای تمامی آنهایی است که وقتی از همه جا مانده و از همه جا رانده میشوند و خستگیهای روزمره و فشار روحی روانی آنها را مستأصل میکند به عنوان «خانهی امید» به دیدارش میشتابند تا در آن تنهایی کوهستان و عظمت آن و در خلوت اونس گرفته با رؤیاهای دور و دراز در گوشش بخوانند که «ای بزرگ مرد چه خوش آرمیدهای، آرام و آرام باش و آرزو آن داریم هرگز گرفتاریها و روان ناآرام و اضطرابهایمان، روح بلندت را نیازارد» شاید یک عده با نگاه بهتانگیز به بقعهاش با زبان بیزبانی بگویند: «چه شد که در نهصد سال پیش بار سفر غزنه را بستی و در دربار سلطان محمود و مسعود چند صباحی زیستی و چرا باز در اواخر عمر از آن شهر سلطاننشین و پایتخت بریدی و به دیار خود آمدی و چه شد در این بلندای جا گرفتی و در این نقطه مأوا گزیدی. آن سالها که به دیدارت میآمدیم آرامگاه و گنبد فیروزهای رنگ آن دلانگیزتر بود و کاشیهایش رنگ پاک آسمان خدایی داشت که چه با صفا و چه دلگشا بودی.
از ظاهر میگذریم و به اصل و اساس میپردازیم. به اعماق تاریخ و به روزگار غزنویان سفر میکنیم. 900 سال پیش، زمان سلطنت یکی دیگر از سلسلههای ترک نژاد که حوادث و اتفاقات خونین برای تاریخ ایران به ارمغان آورد. غزنویان به این جهت به این نام منسوب شدند که شهر غزنه را در دامنهی سلسه کوههای سلیمان افغانستان امروز به پایتختی برگزیدند. سلسه جنبانشان ابواسحاق البتکین غلامی ترک بود که توسط امیر شهید احمدبناسماعیل سامانی خریده شد. این غلام تا آنجا ترّقی کرد که به مقام حاجب سالاری رسید و پس از کُشتن سپهسالار اردوی سامانی در بخارا به حکومت خراسان نائل شد.
او در سال 351 ق امیرابوعلی، امیر غزنه را مغلوب کرد و در نهایت سنگ بنای غزنویان را پایهگذاری نمود. زندگی این سلطان ترک و دیگر سلاطین ترکنژاد با جنگ و جدل وکشت و کشتار پیوند ناگسستنی داشت. از این سلسله، سبکنکینهای، طغانها، محمودها، مسعودها، محمدها حکومت کردند که در واقع همگی تعصّبات دینی داشته و حتی محمود، 24 سال تمام از 392 تا 416 ق سفرهای جنگی با نام جهاد و غزا به هندوستان داشت. او که هندیهای زمانش را کافر و بتپرست یافته بود قتل و غارتهایی در آن دیار مرتکب گردید. به سبب کثرت ثروت، آلات، ادوات وبتهای سیمین و زرین مشهور معابد و بتخانهها، هر ساله تنور جهاد را داغ نگه داشت و در این داغی تاراج و چپاول او نانهای طلایی و نقرهای، خروار خروار از تنور بیرون میجست و آرام آرام در ناندان و صندوقچهی سلطان جای میگرفت.
مولتان، گنگ، سند، پنجاب، قلعهی ناردین، بتخانهی تانیسَر، قنّوج و بویژه بتخانهی سومنات شاهد چکاچک شمشیر سلطان و افسرانش بودند. این لشکر در برگشت، غنایم را بر پشت شتران و اسب و استرها وارد دروازههای غزنه میساختند تا سکههای زری شود تا دهان فرخیها را مالامال سازد تا قصیدهای در مدح و ستایش بگویند تا دیگچهها، آفتابهلگنهایشان از زرّناب شکل گیردد و این درخشش زرها بود که هر افتاده بر صراط مستقیمی را دچارتشویق و اضطراب مینمود در این دربار آکنده از ثروتهای بادآورده، 400 شاعر چیره دست حضور داشتند که برگزیدگانشان،عنصری، فرخیسیستانی فردوسی، عسجدی مروزی، غضایریرازی، سمرقندی بخارایی، کسایی مروزی بود. ابوریحان بیرونی دانشمند عصر، در این دربار مرتبهای داشت که به علت گفتن حقیقتی علمی – از نوع داستان گالیله و کلیسای قرون وسطی- که به نظرسلطان کفر میآمد مورد غضب قرار گرفت. در این میان وساطت ابونصرمشکانِدبیر، او را از کشتهشدن نجات بخشید. اگرچه محمود وزرای با درایت و دانشمندی داشته امّا هیچ یک به علّت قدرت و استبداد سلطان، غرق در طوفان تعصّب دینی نتوانستند در جهت عمران و آبادی مملکت راه به جای برند. سلطان مجاهدینی داوطلب از ملل مختلف، نژادها و رعایا داشت که با نثار درهمها و دینارها به پایشان جز شیوهی غارتگری آرمانی نداشتند.
جانشینان سلطان هم، همین خلق و منش چپاول و خرابی پیش گرفتند که در نهایت خود مغلوب جبرتاریخ شدند. در این محیط رعبآور بود که بزرجمهر قاینی رشد و نمّو کرد. شاید به علت وجود این نابسامانی و تشویش ماندگار در پایتخت بود که شاعر و حکیم قاینی را واداشت تا در اواخر عمر دل برسفر نهد و عاقبت در دامنهی کوهی بدور از هر هیاهو آرام گیرد.
به هر حال چهرهی تاریخی اواخر دورهی سامانی و اوایل دورهی غزنوی به اصل و زادگاهش برمیگردد.
بزرجمهر یا ابومنصورقسیمبنابراهیم قاینی، حکیم، ادیب، فرزانه، سیاستمدار و شاعر اواخر قرن 4 و اوایل قرن 5 ق است. این حکیم با تدبیر و خردش توانست رشد و ترقی را در زمینههای علمی و ادبی و جلب دوستداران دانش را سبب گردد. در عروض و بیان سبک جدید داشت و با فکر صائب و قریحهی وافرش متبکر بسیاری از فنون معانی و بیان در زمینهی تعالی شعر و مضامین تازه گردید. هر چند خود اهل خرد و بینش بود اما از توجّه به ارباب دانش خود را بینیاز نمیدید و از بلندای روحش بود که توانست مجامع شعر و شاعری و خدمت به علم را برپا دارد. ثعالبی که خود از معاصرین بزرجمهر است او را توانا بر اصول شعری مییابد و برایش مرتبهای قائل بوده و می نویسد:
«ابومنصورقسیمبنابراهیمالقاینیالملقب به بزرجمهر شاعر مفلق، مبدع، ذواللسانینعنشعراءالسلطانالاجل دوام الله تعالی مُلکَهُ»
شاعر توانایی خاصی در سرودن شعر به زبانهای فارسی و عربی دارد و همین قدرت براصول شعر و تسلط بر قاعده و زبان عربی است که او را از بسیاری از هم عصرانش مرتبهای والا میبخشد.
نکته قابل تأمل در سخن ثعالبی ملقب بودن ابومنصورقسیم به بزرجمهر است که این خودشان از درایت و علم و دانش بالای آن حکیم نامی بوده، آنچه انوشیروان را مشهور و معروف ساخته وزیر دانشمندش «بزرجمهر» است که دانش و بینش اوست که پادشاه ساسانی را سرآمد عصر خویش نموده است پس بنابراین این لقب خود نشان از علم و دانش بالا و اندیشهای والا و مقام او میباشد.
از سخن ثعالبی که بگذریم در لبابالالباب محمدعوفی از تذکره نویسان قرن 6 در وصف بزرجمهر قاینی آمده که میگوید.
«قیسمبن ابراهیم ابومنصور قاینی، در نوبت آلناصر، ریاض امارت و بساتین فضل بدو ناضر بوده و دیدهی اَملِ ارباب هنر به وی ناظر، در صدف طبع او به هر دو بیان مقبول است و غزیر فکربکر او در هر دو لغت منقول»
قصیدیه بهاریه بزرجمهر قاینی در 23 بیت خود شاهد مثالی از اشعار اوست.
بهار آمد گلی از وی به بار است کناراندرکنار اندرکنار است
جهان از طلعت سلطان اعظم نگنار اندر نگنار اندر نگنار است
زلاله کوه را وزگل چمن را عذاراندر عذاراندر عذار است
زبس آهوی دشتی و سرابی شماراندر شماراندر شماراست
زدست ساقی او از لب وچشم خماراندر خماراندر خماراست
زدست شاه، با دو شاخ وگلبن نثاراندر نثاراندر نثار است
زبوی بزمش امشب تا بخارا بخاراندر بخاراندر بخار است
زنام ونامهی او بندگان را شعاراندر شعاراندر شعار است
زپای مرکبش از شرق تا غرب غباراندر غباراندر غبار است
زخیل او از ایران تا به توران سواراندر سواراندر سوار است
به روم و مصر و چین ازهیبت او حصاراندرحصاراندر حصار است
زدور چرخ و دور جام مستانش مداراندر مداراندر مدار است
عدویش را به هر دم از زمانه دماراندر دماراندر دمار است
ثنا و خدمت او و مدیحش فخاراندر فخاراندر فخار است
سرای او و رای و رایت او بهاراندر بهاراندر بهار است
سرای دشمنش بیآب وبینان مغاراندر مغاراندر مغار است
زنعل خنگ او از بلخ تا ری شراراندر شراراندر شرار است
جلال او علم و هیبت او وقاراندر وقاراندر وقار است
زتیرو نیزه تیغش، عدو را فراراندر فراراندر فرار است
امن را داد، او و حضرت او قراراندر قراراندر قرار است
زِهرده تا به غزنین استران را قطاراندر قطاراندر قطار است
سخا و جود او اندر کف او بحاراندر بحاراندر بحار است
عطا و حسن او و دولت او هزاراندر هزاراندر هزار است
شاید تکرار در این شعر عیب به حساب آید که این از مختصات سبکهای نثر و نظم دورهی سامانی و غزنوی است. خواه تکرار یک لفظ، خواه تکرار جمله و فعل در متون و ابیات باشد، امّا در عین حال عیب شمرده نمیشد.
در صورتیکه تکرار در دورههای بعد از عجز شاعر و نویسنده محسوب میگردد. در شکوائیه رودکی به دورهی سامانی این تکرارها را زیبا مییابیم و از محاسن اوست.
… بسا شکسته بیابان که باغ خرّم گشت
و باغ خرّم گشت آنکجا که بیابان بود
کهن کند به زمانی همان کجا نو بود
ونو کند به زمانی همان که خلقان بود
شد آن زمان که او شاد بود و خرّم بود
نشاط او به فزون بود و غم به نقصان بود
شد آن زمانه که او انس رادمردان بود
شد آن زمانه که او شاعر پیشگاه میران بود
شد آن زمانه که شعرش همه جهان بنوشت
شد آن زمانه که او شاعر خراسان بود
ذکر جمیل برزجمهر قاینی در المعجم شمسالدین محمدبن قیس رازی و مجمعالفصحای هدایتطبرستانی و تذکره بزم آرای سید علیبنمحمودالحسینی آمده هدایت که خود از مورخین است نوشته:
« از امرای سلطان محمود غزنوی (387-421ق) بوده به تازی و فارسی اشعار دلکش، مشتمل بر مضامین خوش، میداشته.» دکتر مظاهر مصفا در ذیل از هدایت مینویسد:
«نام و نسب او چنان که در لبابالالباب وتتمهالیتیمهثعالبی آمده، ابومنصور، بزرجمهر قسیمبن ابراهیمالقاینی است، شمسقیسرازی در شمار عروضیان عَجم کسی را به نام بزرجمهرقسیمی، یاد کرده که مسلّم مراد همین بزرجمهرقسیمبنابراهیماست»
شمسقیسرازی در بخش ابتکار است و نوآوریهای شعرای گذشته و تحولاتی که در ادب فارسی ایجاد نمودهاند و منشأ سبک جدیدی گشتهاند از بزرجمهر چنین یاد میکند: «بحور مُستحدث، که عروضیّات عَجم، چون بهرامی سرخسی و بزرجمهرقسیمی و امثال ایشان احداث کردهاند.» علامه قزوینی ذیل سخن شمس مینویسد: « وی یکی از پیشکسوتان علم نقدالشعرا و عروض و قوافی است و از او به عنوان امیرابومنصورقسیمبنابراهیمالقاینی المعروف به بزرجمهر یاد نموده است» آقای سید محسن سعیدزاده این ابیات را از حکیم در«بزرگان قاین» آورده است. بزرجمهر در وصف پسته گوید:
آن پستهی سرگشاده را ببین آورده بدست بر، یه صد ناز
چونانک، دهان ماهیای خورد آنگه که کند، زتشنگی باز
یا گوید:
در میان سرای آن مهتر که همه فخر مایهی خدمت اوست
دیگ روئین پرآب پنداری دیدهی عاشق است دردل دوست
از اشعارعربی او:
لقد حال دونالورد بَردَ مطاول کان سعود غیبت فی مناجس
وحجب فیالثلج الربیع و حسنه کمااکتن فی بیض،فراخ الطواوس
معني: سرماي طولاني بين گل فاصله انداخته، گويا گياهان در پرده، پنهان شدهاند بهار با زيباياش در ميان برفها، پوشيده مانده آنچنان كه جوجهي طاووس در ميان تخم خويش در هجو مشركان اينگونه سروده:
بَخلتم فودالمشركون لوانهم قذوركُم كيلاً تمسهمالنار
معني: شما بُخل ميورزيد، در حاليكه مشركان دوست دارند در شكمهاي شما [مؤمنان] پنهان شوند بدينسبب از آتشسوزان نجات يابند وقتي مومني در آتش جهنم نميسوزد پس كافر داخل شكم او هم نخواهد سوخت.
در وصف دوستي ميگويد:
رأيتك تبغي بسوءِالضيع ثنائاً جميلاً مسوقاًاليكا
وتغسل قبلالضيوفاليدين كانك تغسل منهم يديكا
اوراق تاريخ پر از چهرههاي نامي از جمله: بزرجمهر وزير معروف انوشيروان عادل در دورهي ساساني كه علم و دانش و بيش وافري در ادارهي مملكت و پيشرفت علمي و ادبي عصر خويش داشت افكار اين حكيم را ميتوان از سخنان بجا مانده دريافت امّا وقتي 5 قرن پس از او اين لقب- بزرجمهر- به دنبال نام قسيمبنابراهيمقايني ميآيد خود گوياي احاطهي دانش و بينش چهرهي تاريخي ديار ماست كه به بزرجمهر ملقب گرديده است اين شاعر توانا، بر علومي از قبيل فلسفه، حكمت، طب، رياضيات احاطه داشته به همين سبب سيدمحسنسعيدزاده مؤلف كتاب«بزرگان قاين» معتقد است كه «تعبير خواب» منسوب به بزرجمهر و وزير معروف انوشيروان بايد اثر قسيمبنابراهيمقايني باشد البتَه اين عقيده ميتواند به عنوان يك نظريه و تئوري مورد تحقيق و بررسي قرار گيرد. امَا يكي از دلايل ادعاي ايشان شايد اين باشد كه چون بر اثر حملهي اعراب و نهضت كتابسوزي كه در ايران آن روزگار به راه افتاد تمام آثار مكتوب علمي دوره ساسانيان نابود شد كه حتي مركَب اوراق اينگونه كتب را دررودخانه ميشستند پس بعيد است اثر كامل و جامعي از آن روزگار باقي بماند بويژه آنهايي كه تأليف نويسندگان اثر ساساني باشد، چه بسا آثار مكتوب بجا مانده قسمتي و بخشي از كل واحد است و اين قبيل دلايل اين فرضيه و نظريه را باعث گرديده است.
ابوذرجمهرهرچند داراي تاريخ فوت دقيق نيست امَا به عقيدهي برخي تا پايان سلطنت سلطان مسعود به سال 433 ق حيات داشته است. اين حكيم و شاعر به سبب فروپاشي آن حكومت با جبروت و خشك محمود و درگيريها در دربار فرزندانش درغزنه احساس ناامني كرده و براي گريز از اين خشونتها راه وطن در پيش گرفت و رهسپار قاين گرديده و درنهايت بردامنهي كوه ابوذرآرامش يافته است آرامگاه او بر دامنه كوه ابوذر مشرف به قاين و درانتهاي مزرعهي ابوالخيري به فاصلهي 3/5 كيلومتري شهر واقع شده است. مزار باشكوه معروف به ابوذر و ابوذرجمهر كه شهرت خاص و عام دارد بقعه داري گنبدي كاشيكاري فيروزهاي بوده و شامل رواقها و اتاقهايي كه براي سكونت دلدادگان اين حكيم و سياهان و زائران قبرش بنا گرديده است البته امروز ازكاشيهاي فيروزهاي گنبد خبري نيست از قراين پيداست درسال 1222 ق بازسازي شده و هماكنون گنبدي آجري، سايبان قبر غرق در آرامش و سكوت اين حكيم گرديده كه شايد نتوان دليلي براي برداشتن كاشيهاي آسماني رنگش يافت.
اين بقعه داراي وقفنامهاي است كه مجدَداً تحرير يافته و در آن از وقفنامهاي قبلي ياد شده است. اين مزار داراي املاك و آب به صورت وقفي كه قدري از آن در اختيار اداره اوقاف قاين است كه اميد است بيش از اين عوايدش دامن پر مهر حكيم را گرفته تا چهره آرامگاهش رنگ دلپذيرتري به خود بگيرد در وقفنامهاي موجود كه به ماه ربعالثاني 1222 ق تنظيم شده است مُهر عدَهاي از اعيان و مردم شهر از جمله علم عربِ خزيمه در آن ديده ميشود. برخي با كمال تعجَب اين مزار را به اباذرغفاري صحابي پيامبراكرم (ص) نسبت ميدهند كه ظريفي گفته:
اين هم زمقّربان باري است ليكن نه اباذرغفاري است
از محتواي وقفنامهي برميآيد گروهي در گذشته كه به طايفهي اباذري شهرت يافته بودن در آن مكان سكونت داشتهاند نكته جالب در مورد آرامگاه بزرجمهر اين است كه از دور شبيه مسجد الاقسي است و شايد يكي از دلايل برداشتن كاشيهاي فيروزهاي همين شباهت باشد. از نظر فيزيكي، مقبره از بناهاي قرن 6 و7 ق است به فرم چليپايي و با معماري زيبا ساخته شده است بناي مركزي بقعه داراي 4 ايوان كه گنبد بر خلاف اين ايوانها استوار شده است نوع طاق ايوانها در ظاهر به صورت كليل ولي جزر اصلي طاقها به صورت نيم بيضي باز كارشده و سپس با پوشش كاذب به فرم كليل درآوردهاند. معمار در تزئين داخلي بنا از گچ استفاده كرده و نوع كاربندي پيشاني ايوانها به صورت طاق نماي جناغي است كه همين نوع طاق را در جزر اصلي تداعي ميكند.
تزئينات گچكاري زير گنبد يكي از زيباترين بخشهاي اين بناست و در لچگيهاي آن 4 به 8 آن داراي مقرنسها و گچبريهاي خفيف و هنرمندانه است مصالح اصلي در ساخت اين بنا سنگ، گچ و آجر است ابعاد آجرهاي استفاده شده، 3*23*23 سانتيمتري است بناي مركزي بر روي يك سفرهي سنگي به ابعاد 8/60*8/60 متر ساخته شده است. درخت بنهي هفتصد ساله هم همسايه ديوار به ديواره اين بقعه است كه دو قرن پس از آرامش اين حكيم، سايبان مزار غرق در راز و رمز او گرديده است بقعه به شمارهي 2759 در فهرست آثار ملي كشور به ثبت رسيده است.
5 مارس 2018 ساعت 14:30
عالیییییییییییییی بود