من حسینی را که کشته شده است تا من گریه کنم، نمیشناسم. چرا من برای امام حسین(ع) گریه میکنم؟ من برای امام حسین(ع) گریه میکنم تا او را به یاد داشته باشم و به یاد داشته باشم که او در برابر دنیایی از قدرت ایستاد؛ دنیایی که همگی دست در دست هم داده و از هر سو، او را احاطه کرده بودند و او به تنهایی به میدان میرفت… . من نمیتوانم مراسم عزاداری امام حسین(ع) را از تلاش برای حمایت مجاهدان در مرزها جدا بدانم. من نمیتوانم سوگواری برای امام حسین(ع) را درک کنم، مگر آنکه بتواند قهرمانانی را تربیت کند؛ کسانی را تربیت کند که در برابر ستمگر بایستند و در برابر حاکم ستمگر، سخن حق را بگویند. این است معنای حسین(ع) و معنای عزاداری برای امام حسین(ع).
امام موسی صدر – کتاب سفر شهادت – امام حسین(ع) پیشرو اصلاحگری، بند ۱۸۴
***
حسین، ضعیفی که باید بر او گریست نبود، ما داستان کربلا را از روز تاسوعا میدانیم و عصر عاشورا ختمش میکنیم.
بعد دیگر نمیدانیم چه شد، همینطور هستیم تا اربعین، آنجا هم شلهزردی میدهیم و بعد قضیه دیگر بایگانیست تا سال دیگر و باز همینطور سال دیگر…
داستان کربلا نه از تاسوعا و محرم شروع میشود و نه به عصر عاشورا و اربعین تمام میشود. ما آن را از دو طرف قیچی کردیم و از معنی انداختیم، اینكه حسین فریاد میزند: آیا كسی هست كه مرا یاری كند؟ «هل من ناصر ینصرنی»؟ مگر نمیداند كه كسی برای یاریرساندن به او نیست؟ پس چرا میپرسد؟ این سؤال از فردای تاریخ بشر است و این پرسش از آینده و از همه ماست!!
دکتر شریعتی (حسین وارث آدم – ص٢٢١)