موضوعات
پیوندها
جدیدترین
ظهور12

ظهور12

ظهور12


نوشته‌ای بسیار زیبا و جالب از یک دبیر ادبیات

این روزها بد جوری از این نسل جدید درمانده شده‌ام!! سال‌های پیش وقتی به درس لیلی و مجنون می‌رسیدم و با حسی شاعرانه داستان این دو دلداده را تعریف می‌کردم قطره اشکی از چشم دانش‌آموزی جاری می‌شد…
یا به مرگ سهراب که می‌رسیدم همیشه اندوه وصف نشدنی را در چهره دانش‌آموزانم می‌دیدم همیشه قبل از عید اگر برای فراش مدرسه از بچه‌ها عیدی طلب می‌کردم خیلی‌ها داوطلب بودند و خودشان پیش‌قدم…. و امسال وقتی عیدی برای پیرمرد خدمت‌گزار خواستم تازه بعد از یک سخنرانی جگرسوز و جگر دوز هیچ کس حتی دستی بلند نکرد…
وقتی به مرگ سهراب رسیدم یکی از آخر کلاس فریاد زد چه احمقانه چرا رستم خودش را به سهراب معرفی نکرد که این اتفاق نیفتد و نه تنها بچه‌ها ناراحت نشدند که رستم بیچاره و سهراب به نادانی و حماقت هم نسبت داده شدند…..
وقتی شعر لیلی و مجنون را با اشتیاق در کلاس خواندم و از جنون مجنون از فراق لیلی گفتم
یکی پرسید لیلی خیلی قشنگ بود؟
گفتم از دیده مجنون بله ولی دختری سیاه‌چهره بود و زیبایی نداشت.
این بار نه یک نفر که کل کلاس روان‌شناسانه به این نتیجه رسیدند که قیس بنی عامر از اول دیوانه بوده عقل درست حسابی نداشته که عاشق یک دختر زشت شده،
تازه به خاطر او سر به بیابان هم گذاشته…..
خلاصه گیج و مات از کلاس درس بیرون آمدم و ماندم که باید به این نسل جدید چه درسی داد که به تمسخر نگیرند و بدون فکر قضاوت نکنند….
ماندم که این نسل کجا می‌خواهند صبوری و از خود گذشتگی را بیاموزند….
نسلی که از جان گذشتن در راه عشق برایشان نامفهوم، کمک به هم‌نوع برایشان بی‌اهمیت،
مرگ پسر به دست پدر از نوع حماقت است….
امروز به این نتیجه رسیدم که باید پدر مادرهای جوان که بچه‌های کوچک دارند از همین الان جایی در خانه سالمندان برای خودشان رزرو کنند.
این نسل تنها آباد کننده خانه سالمندان خواهند بود…
برای انهدام یک تمدن سه چیز را باید منهدم کرد: اول خانواده، دوم نظام آموزشی و سوم الگوها
برای اولی منزلت زن را باید شکست.
برای دومی منزلت معلم.
و برای سومی منزلت بزرگان و اسطوره‌ها….