موضوعات
پیوندها
جدیدترین
ظهور12

ظهور12

ظهور12


جامعه اخلاقی یا قانون‌مدار؟ (1)

دکتر میثم کهن ترابی
در مطالب پیشین، از ارتباط بین قانون و اخلاق پرسش‌هایی مطرح شد. اگر این موضوع، ذهنتان را مشغول کرده و یا پاسخی قطعی برای آن نمی‌یابید، جایی برای شگفتی نیست. چون ارتباط بین اخلاق و قانون از پیچیده‌ترین مباحث مطرح در علوم انسانی است و نظرات گوناگون و گاه متضادی از آن توسط بزرگترین نظریه پردازان رشته‌هایی چون: فلسفه، علم، اخلاق و حقوق ارائه شده است. تردیدی نیست که اخلاق، ارزشمندترین و والاترین چیزی است که آدمی باید بدان متصف شود. رسول گرامی اسلام (ص) که قرآن ایشان را صاحب اخلاقی عظیم معرفی می‌کند، فرمود: من به پیامبری برانگیخته شده‌ام تا اخلاق را به سرحد کمال برسانم. آن‌چه از این سخن بر می‌آید آن است که اخلاق بر همه چیز تقدم دارد. پرتو اخلاق باید بر تمام علوم، رفتارها و شئون حیات آدمی نور افشانی کند تا وی همانی شود که شایسته آن است و برای آن آفریده شده است.
اگر فقه، حقوق، سیاست، فرهنگ، اقتصاد و هر آن‌چه که برای بهتر زیستن آدمی به‌کار گرفته می‌شود خالی از اخلاق باشد نه تنها به آدمی خدمت نمی‌کند بلکه بلای جان آدمی می‌شود. اسلام داعش، اسلامی است بدون اخلاق. سیاست‌های استعماری و تزویر مدار، سیاستی است خالی از اخلاق. اقتصاد ربوی اقتصادی است بدور از اخلاق. عدالت بدون اخلاق، ظلمی است خوش‌صورت. فرهنگ بدور از اخلاق، فرهنگی است گمراه کننده و… بنابراین اخلاق بر همه چیز از جمله قانون مقدم است.
قانون به دو نوع قانون خوب و قانون بد تقسیم می‌شود. قانون بد که قطعاً غیراخلاقی است. اما قانون خوب هم بدان جهت خوب است که پیش از آن‌که تبدیل به قانون شود فعلی اخلاقی بوده است. هر قانون خوبی چون مجازات دزد، قاتل، متجاوز، سلب‌کننده آرامش مردم و … چون از لحاظ اخلاقی صحیح بوده و از طرفی برای ادامه حیات شایسته جامعه ضروری بوده تبدیل به یک قانون شده است. اما هنوز بسیاری از افعال اخلاقی هستند که تبدیل به قانون نشده‌اند و اساساً چنین امکانی هم فراهم نیست و به‌نظر من نیکوست که هرگز تبدیل به قانون هم نشوند.
افراد حاضر در قانونمندترین جوامع، لزوماً راستگوترین، خوش برخوردترین، ایثارگرترین، با محبت‌ترین، خیرخواهترین و …مردم نیستند. چنان‌که در برخی کشورهای قانون‌مدار برخی از اصول اخلاقی مسلّم زیرپا گذارده می‌شود. حتی برخی از اصول غیراخلاقی به‌صورت قانون در می‌آید. قانون گرچه قانون‌شکنان را مورد تعقیب قرار می‌دهد، اما با انسان‌های ترسو، دروغگو، غیبت‌کننده، عبوس و …. هیچ کاری ندارد. یعنی نمی‌تواند کاری داشته باشد چون چنین افرادی مرتکب هیچ کار خلاف قانونی نشده‌اند. بنابراین می‌توان گفت قانون، حداقل اخلاق مداری است.
جوامع قانون‌مدار حداقل اخلاق را در خود نهادینه کرده‌اند. اما نمی‌توان گفت جوامعی که قانون‌مداری کمتری دارند، می‌توانند اخلاقی‌تر باشند. چون آن‌ها به قانون که حداقل اخلاق است بی اعتنا هستند، پس چگونه می‌توان مدعی بود که آن‌ها از جوامع قانون‌مدار، اخلاقی‌ترند البته این اتفاق در یک صورت می‌تواند رخ دهد و آن در جامعه‌ای است که اکثر قوانینش بد و غیر اخلاقی باشد که به واقع موضوعی نادر است. برخی می‌گویند ” اصولاً غرب باغ‌وحش منظم است”. این سخن بدین معناست که افراد حاضر در آن جامعه حیوان هستند و البته قانون را به‌درستی اجرا می‌کنند. گذشته از اتهامی که ایشان به آن‌ها وارد کرده است چگونه می‌توان پذیرفت که حیوان بتواند پذیرا و مجری قانون که اساساً امری اخلاقی است باشد مگر یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های انسان و حیوان این نیست که آدمی می‌تواند مختارانه اخلاقی‌زیستن را بیاموزد و حتی اگر چنین باشد چرا جامعه ما یک جامعه انسانی منظم نباشد چرا چنین اتفاقی رخ نمی‌‌دهد با عنایت به این‌که قصد ندارم مطالب را طولانی کنم فعلا بحث را بدین‌جا خاتمه می‌دهم و از مخاطبین و همراهان محترم کانال تقاضا دارم بدین پرسش بدقت بیندیشند. سوال این است جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم بیشتر اخلاقی است یا قانون‌مدارو آیا از جوامعی که قانون‌مدارتر از ما هستند اخلاقی‌تر است؟