محمدحسن اباذری
زباران دشت و صحرا تـازه گـردد
تفرجگاه مردم هر طرف آماده گردد
بجـوشد چشمـهها از دامـن کوه
روان از پـای هـر آلالـه گـردد
نـوای بـلبلان در بـاغ و بـستـان
طـرب افـزا و جانها تـازه گـردد
ز بـاد روح بـخـش نـو بـهـاران
نـبـات مـرده دیـگر زنـده گردد
بـهاران فصـل غـوغای طبیعـت
گـلی بـا بلبـلی همسایـه گـردد
بیـا تـا کینـهها از دل بـرانیم
کـه عمر رفتـه دیگر بـرنگردد