دکتر میثم کهنترابی
این یادداشت را با طیب خاطر بیشتری مینویسم. چون قرار است در مورد شرق صحبت کنیم و اساساً شرقزدگی بیمعناست و اگر هم معنادار است بد نیست!
گرچه من همینجا هم شرقزدگی و هم غربزدگی خویش را بهشدت تکذیب میکنم. تلاشم این بوده که حقیقتزده باشم. مطلب «به عمل کار برآید» به انضمام دو ویدئویی که در سایت بارگزاری شد، مورد استقبال و نقد و تحلیلهای متفاوتی قرار گرفت. قصد دارم امروز به مقولهای عمومی نه دانشگاهی در شرق و بهصورت خاص در ژاپن بپردازم و آن هم مقوله کتابخوانی است. ما در کشورمان صفوف فراوانی را تجربه کردهایم، صف نان، شیر، عابر بانک، مطب دکتر، مرغ و تخممرغ( در صورت قویشدن احتمال گرانی)، سرویس بهداشتی و… آنچه قرار است اینجا از آن سخن به میان آید، صف کتابفروشی در ژاپن است، آن هم در ساعت 12 شب. این موضوع گرچه برای ما غیرقابل درک است، اما حقیقت دارد.
شاید ژاپنیها نیاز به یک دوره آموزشی داشته باشند که در محضر ما سپری کنند تا به آنها گفته شود عزیزان ژاپنی، با آن همه زحمتی که میکشید، چرا نیمه شب آرامش را بر خود حرام میکنید؟ اگر امشب کتاب نگیرید، خوابتان نمیبرد؟ بله کتاب تازه چاپ شده اما میوه نوبرانه نیست که تمام شود، وقت بسیار است. ثانیاً خب چندین نفر مثلاً 20 نفر بشوید دانگی پول بگذارید (ما در بهترین شرایط این کار را برای دانلود قانونی سریالها انجام میدهیم)، قرعهکشی کنید یک نفر برود در صف و کتاب را بخرد و بعد دست به دست کنید، اینطور صف هم تشکیل نمیشود.
ضمن اینکه یک نفر در ژاپن از این فناوری اطلاعات استفاده کند، از شما بعید است. یکی کتاب را بخرد، صفحاتش را اسکن نماید، تبدیل به PDF کرده و در اینترنت آپلود کند و اینگونه هم خدمتی به آرامش مردم کرده باشد و هم صف را به کلی منقرض سازد (چیزی شبیه انقراض دایناسورها) ما نمیتوانیم نان و شیر و پول و سرویس بهداشتی را اسکن کنیم، کتاب را که میتوانید چنین کنید.
این حقیقتی است که کتابهای نویسندگان مطرح، برای پیشگیری از ایجاد ترافیک و مزاحمت برای عموم، در ژاپن غالباً نیمه شب توزیع میشود. یکی از این نویسندگان «هاروکی موراکامی» است. فیلم ویدئویی هست که مربوط به اولین شب فروش آخرین کتاب اوست. صفی طویل شکل گرفته و راس ساعت 12 از این کتاب رونمایی و فروش آن آغاز میشود. اولین کسی که این کتاب را میخرد، چیزی از یک قهرمان ملی کم ندارد. صدها دوربین تصویر او با کتاب را ثبت میکنند و از همین راه به اشتهار میرسد. بسیاری از ژاپنیها مفتخرند که چنین مقامی را کسب کردهاند. عکسهای فراوانی از این رویداد در وب سایتهایشان موجود است. جالب اینکه در ابتدای فروش، چند روز اول، فروشگاه به صورت شبانهروزی کار میکند. آخرین کتاب همین نویسنده، به فروش یک میلیون نسخه رسید آنهم بهصورت تک فروشی چون در ابتدا، فروش کلی آن ممنوع است. مردم ژاپن حرمت زیادی برای کتاب قائلند، آنها با متوسط سرعت اینترنت 70 مگابیت بر ثانیه در حالی که از سرعتی 17 برابر متوسط اینترنت در ایران برخوردارند، برای کتاب به سراغ اینترنت و حتی خرید نسخههای آنلاین کتاب نمیروند. آنها رتبه اول را در دنیا در آمار کتابخوانی دارند، با متوسط روزی 90 دقیقه. حیرتآور است، چون ما با متوسط کمتر از 7 دقیقه در روز ( البته با کسر قرآن، و کتب ادعیه و درسی به حدود 4 دقیقه میرسد) مواجهیم. بهصورت متوسط در ژاپن 91 درصد مردم مطالعه میکنند و چیزی حدود 50 کتاب در سال را میخوانند. حداقل تیراژ کتاب 15000 نسخه و چیزی حدود 20 برابر کشور ماست. حق التألیفی که نویسندگان ژاپنی دریافت میکنند قابل مقایسه با ما نیست. اگر در ژاپن، یک کتاب 20 بار تجدید چاپ شود نویسنده به مبلغی بیش از سه میلیارد تومان میرسد در حالی که این مبلغ در کشور ما به 50 میلیون تومان نمیرسد.
من خودم کتبی در بهترین انتشارات چاپ کردهام و از رویتان خجالت میکشم، مبلغش را اعلام کنم. بیم آن دارم که مجلسی گلریزان برایم ترتیب دهید. گرچه هیچ نویسندهای در کشور ما برای درآمد نمینویسد، اما سخن از ارزشگذاریهاست. شاید اکنون بدانیم چرا نمیتوانیم از شر خرافات و بدعتها و رسوم جاهلی خلاص شویم. چرا تغییر و اصلاح در جامعه ما اینقدر سخت و کند صورت میگیرد؟
چرا متخصص نخبهسوزی هستیم؟ چرا نقد را برنمیتابیم؟ چرا با اینکه این همه از اخلاق سخن میگوییم و در فضای مجازی، بهترین پیامهای عرفانی و اخلاقی را برای صدها نفر میفرستیم در میدان عمل، اخلاق را باختهایم؟ چرا غیرمتخصصانه سخن میگوییم؟ چرا همه ما متخصص همه دانشها هستیم؟ دین شناس، سیاستمدار، اقتصاددان، متخصص مباحث فرهنگی و اجتماعی و… هستیم. چرا آنچه خوبان همه دارند ما تنها داریم؟ اگر کالایی که شاید ضروری نباشد، گران شود به جای تحریم آن، بیشتر میخریم. از آنچه که مفت به دست آید، شدیداً استقبال میکنیم؟ اجازه داریم دوبل پارک کنیم، چون خیابان وسیع است و دیگری اجازه ندارد چون بیفرهنگ است!
همه این نابسامانیها با تغییر فرهنگ و معرفت به سامان میشود و این تغییر، به عللی چند وابسته است که از مهمترین آنها میتوان از کتاب و کتابخوانی یاد کرد.