محمدحسن بسکابادی
ضربت جاهلانه ابنملجم مرادی در سال 40 هجری در مسجد کوفه بر نماد عدالت، آغازی بود بر پایانی غمناک یعنی پایان حکومت عدل اسلامی، چراکه با این رویداد دهشتناک، عملاً تروریسم شکل عملی و اجرایی در جهان اسلام به خود گرفت. حادثهای که دل هر مظلوم را در جای جای عالم اسلامی لرزاند، زیرا که مولود فهمسطحی و ظاهرنگرانه از دین و اسلام در عرصه عمل بود. این تفکر داعشگونه که مولود نیرنگبازی عمرو عاص و سادهلوحی عدهای مسلمان ناآگاه و کجفهم بود، سبب انشقاق و حتی رویارویی نیروهای خودی علیه هم از یکسو و تخاصم علیه رهبر اسلامی علی (ع) از دیگرسو گردید. این نوع از تروریسم که پس از شهادت علی(ع) گروهی سازمانیافته گردیدند و ساز و برگ کافی بهم زدند، عالم اسلام را مدتزمانی طولانی ناآرام کردند و حتی ترکشهای آنان به شمال آفریقا نیز سرایت کرد. اینان نهتنها با سلطنت معاویه تعارض و عناد داشتند، بلکه هرکسی که با آنان همعقیده نبود را کافر میدانستند و شهرها و بلاد اسلامی را بلاد کفر و شرک تلقی کرده و مستحق خونریزی و جنگ. این غده چرکین همانست. که سد راه اجرای عدالت حقیقی اسلامی گردید و شهادت بزرگمرد جهان اسلام و نماد عدالت گردیدند. برداشتهای خودسرانه و افراطیگری غیرقابل کنترل در هر عصری رایج بوده که لباسهای رنگین متفاوت بر تن پوشیده است. زمانی خوارج، زمانی غالیگری، زمانی طالبان، جبههالشام، جبههالنصره و هابیگری و امروز داعش که ترقهبازی این گروه را در چند روز پیش شاهد بودیم. اگر در میدان صفین فریاد علی (ع) و ندای حقطلبانه و منطقی آن امام را بهخوبی درک میکردند، زمانیکه در مقابل حرکت نیرنگبازانه عمروعاص دایر بر «سرنیزه کرده قرآنها» را گوش میکردند، یقیناً ادامه خط عدالت چهرهای دیگری مییافت. علی (ع) در اثنای نبرد صفین خویش را قرآن ناطق معرفی کرد، اما افسوس که گوش شنوایی نبود و در سپاه علی(ع) انشقاق ایجاد گردید. انحراف عدهای کجاندیش و خودمحور که در عصری هم مسبوق به سابقه است، لکه ننگی را بر چهره اسلام خلق کردند که هیچ سیاستمدار یا جامعهشناس یا مصلح اجتماعی نتوانست آن را بزداید و این خلأ ایجادشده را، پر کند. توجه به این حدیث پیامبر(ص)که: «لایلسع المؤمن من جحر مرتین» مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود، حکمت نهفته در این گفتار را در عصر ما واگویه میکند. امروزه نیز در سطح بینالملل، منطقهای و حتی داخلی وجود گروههای افراطی با نام اسلام به شکل پیدا و پنهان فعالند. اینان درصدد ایجاد اغتشاش و اختلال در صفوف ملل اسلامی و ایجاد تفرق بین برادران تسنن و تشیع میباشند که نمونههای آن را در جوامع و ممالک اسلامی بهخوبی شاهدیم…تربیت و پرورش گروههای افراطی که نیش زهرآگین آنها بدوا به چشم مربیان اصلی آنان برمیگردد، فراوان و بیحد است و در تاریخ اسلام بیشمار که قطعاً زاییده کجفهمی و بدفهمی دینی است و خودبهخود افراطیگری را بهدنبال دارد، که مطلوب آن چیزی جز ننگ و شرمندگی نیست. ما شیعیان علی(ع) اولین امام را قربانی تروریسم کور فردی شقی میدانیم که جهل و تعصب سراپای او را احاطه کرده بود، اگرچه به حسب ظاهر از شدت عبادت پینه بر پیشانی داشت، بزرگمردی که دوست و دشمنش، مسیحی و یهودی در بزرگیش هیچ نقطه پنهانی و تردیدی ندارند. جرج جرداق مسیحی که از نویسندگان و روشنفکران لبنانی است، اما بهقول خودش عاشق مرام و انسانیت علی(ع) بود، بهطوریکه خویش را یک شیعه علوی میدانست و او همان کسی است که آرزو میکرد ای کاش روزگار به ما یک علی دیگر میبخشید. وی در تألیف درخشانش«علی صدای عدالت بشری» در چندین مجلد بود. از نظر جرداق علی یک انسان است، اما قدرت ایشان نوعی بیداری و نوعی آگاهی جهانی در زمینه حقوق، برابری و عفو و تسامح را باعث شده تا در نظر برخی افراد، فردی فرابشری تلقی میشود. همو کسی بود که پس از شناخت علی (ع)کسی را شایسته نوشتن نیافت و پیشنهادها را در مورد نگارش سایر شخصیتهای تاریخ صدر اسلام رد کرد و تا پایان عمر بر سر اعتقاد و پیمان خویش بود. به هوش باشیم در این ایام و لیالی شیعه علی(ع) بودن را با نگاهی آگاهانه و عاقلانه با تناظر به رفتار و گفتار عملی آن حضرت تجربه کنیم نه صرفاً رفتارهای احساسی و ظاهری.
علی(ع) شهید راه مبارزه با کفر و الحاد و زیادهخواهی و اجرای واقعی عدالت اسلامی است، آنچه تیشه به ریشه این درخت تناور اسلامی زد افراطیون ظاهربینی بودند که فهم عمیق و درستی از منطق برتر اسلامی نداشتند و با شهادت آن حضرت مانع از حرکت اصیل و عدالتمحورانه او شدند و تروریسم را تنها راه حذف این شخصیت تلقی کردند و این امری قابلتأمل و اندیشه است چرا که تحجرگرایی راهی پایانپذیر و مجهول است.